موضوع: "حسن یوسف(ع)"

گمشده جوانان

 

جوانان تحصیلکرده بسیاری را در اطرافم میبینم که سالها است جویای کارند؛ همیشه در صف اول تمام آزمونهای استخدامند و رویایشان استخدام رسمی در شرکت نفت و فلان دانشگاه و …
اما نه کار درست حسابی، نه درآمدی، نه مهارتی، نه اعتماد بنفسی و …
هر شب تا دو و سه در اینترنت و شبکه های اجتماعی پلاسند و صبح ها تا لنگ ظهر خواب؛ بعد از ظهرها هم اگر تربیت دینی درستی نداشته باشند پی علافی و بطالت و تفریحات سالم!!!! و صد البته کسب علم برای مراتب بالاتر!
اگر هم کمی مایه مذهبی داشته باشند سری به مسجد و هیات میزنند سالی یکی دوبار سفر کربلا و مشهد و … و دیگر هیچ! واقعا هیچ!
اعتماد بنفس؛ هیچ!
احساس مسئولیت؛ هیچ!
کمک به اطرافیان؛ هیچ!
ازدواج و تشکیل خانواده؛ اصلا حرفش را نزنید!
استقلال از پول تو جیبی بابا؛ تا قبل دکترا محاله!

اما رزومه ای دارند که با جرثقیل نمیتوان بلندش کرد! البته حداقل به سه زبان خارجی هم مسلطند، این را هم به صفات حمیده شان اضافه کنید که از عالم و آدم طلبکارند و ورد زبانشان این است که توی این مملکت فلان و توی این مملکت بهمان…
*
اما جوانان بسیاری نیز در اطراف خود میبینم با تحصیلاتی اگر نگویم پایین، اما معمولی، ولی در عین حال اهل تلاش، احساس مسئولیت، کارآفرین، توانمند در کسب درآمد، دلسوز برای اطرافیان و معمولا جلوتر از همسالان تحصیل کرده شان تشکیل زندگی می دهند و بچه دار میشوند و نه تنها سربار خانواده نیستند بلکه کمک حال خانواده و اطرافیان! کارشناس مسائل جهان هم نیستند اما اگر کاری را بهشان بسپاری خاطرت جمع است…
*
نمیدانم چرا، اما گویا در نظام آموزشی ما رابطه معکوسی بین توانمندیهای شخصی و اجتماعی و افزایش سطح تحصیلات برقرار است!
واقعا این چه نظام آموزشی است که نزدیک ۲۰ سال خرج فردی را بدهیم تا باری از دوش کشور بردارد و خودش کارآفرین شود و چهارنفر دیگر را علاوه بر خودش نان بدهد، اما برعکس وقتی که فارغ التحصیل شد مثل جوجه های یک روزه دهانش رو به آسمان باشد بلکه دولت تکه نانی در دهانش بگذارد!

امروز اگر برای تحول_نظام_آموزشی کشورمان فکری نکنیم، قطعا فردا دیر است.